سلام...

در این کوی بی کوی نشان نشان از نشانی نشان دهنده نشان کوی تو بودم...
اما...
با سردی که از سرمای سوز پر سوز و صدای سرد زمستان سرد بود جوابی سرد آمد:
که برو که نیستم کز نیستنم نیست ها نیست شود...
اما صدایی هست که هستی را با تمام هستیش فریاد میزند...
ای کاش این زندگی پر کشک که مثل کشک کشک بود کشک می بود...
ای که بودنت با بودنم بدون بدونت بودن بودنی نیست...
بیا که منتظرم تا انتظار انتظار به پایان برد...
اما این آخر قصه بی آخر قصه آخر نیست...
زندگی باقیست....